raha768

  • ۰
  • ۰

<p> مترجم در نمونه­های فوق شعر فارسی را همچون شعر عربی در قالب قطعه سروده است، اما وی خود را در جدال میان ساخت موسیقایی شعر فارسی با ساخت بیانی شعر عربی در تنگنا نینداخته و هرجا تنظیم سخن در شعر فارسی اقتضا کرده که مترجم از ساخت بیانی شعر عربی فاصله بگیرد، وی مضامین ابیات عربی را با استفاده از تعابیری کاملاً متفاوت بیان کرده است. » و باز بیت فارسی همین مضامین را با تعابیری متفاوت بیان کرده و گفته «عاقلانه نیست که جوان عاشق بتواند آتش عشق را در دل صدپارۀ خود پنهان کند». مثلاً در مصرع سوم شعر عربی گفته «چنین عاشقی در هر شرایطی کرنش میکند و سر تسلیم و ارادت پیش می­آورد» که دلالت بر درماندگی و بینوایی عاشق دارد. در بیت سوم نیز شعر عربی گفته «جوان عاشق چطور می­تواند خویشتن­داری کند وقتی عشق، قاتل جان اوست و دلش هر روزه پاره­پاره می­شود؟ گرایش دوم «بازآفرینی پویا» است و آن وقتی است که مترجم صرفاً به منظوم بودن محصول ترجمه قناعت نمی­کند، بلکه از منظر ساخت بیانی به رسا بودن ترجمه و رابطۀ مضمونی آن با شعر عربی نیز اهمیت می­دهد و برای دلالت بر مضمون­های شعر عربی به­طور پویا و خلاقانه از تعبیرهای نوآورانه­ای استفاده میکند که بدون ابهام و پیچیدگی با ساخت موسیقایی شعر فارسی تناسب دارند.</p>

تلگرام

<p> افزون بر دو بیتی که پیشتر از ابوالعلاء معرّی و سعدی شیرازی نقل شد در اینجا میتوان به بیتی دیگر از سعدی اشاره کرد که از منظر ساخت بیانی بسیار شبیه به بیتی از مالک بن أسماء است. به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی  هنر موسیقی ، به نقل از fantasyh، رسانه معنوی متعلق به رزماری براون ادعا میکند که وی از تماس با روح موسیقی دانان مشهور مانند لودویگ بتهوون، باخ، فرانتس لیست، شوپن و دیگران سونات بنویسد! بنابراین، هرچه مترجم تلاش کند شعر فارسی را به­لحاظ صوری شبیه به شعر عربی بسراید، خود را به قیودی ملتزم میکند که ممکن است موجب شوند ترجمه از مضامین شعر عربی فاصله بگیرد و یا به تعقیدات و ناهمواری­های بیانی دچار شود. در اینجا مترجم مضمون­های دو مصرع عربی را در 10 مصرع فارسی توسعه داده است؛ یعنی به­ترتیب «أیا مَعشَرَ العُشّاقِ باللهِ» را در مصرع اول، «خَبِّروا» را در سه مصرعِ بعدی، «إذا اشتَدَّ عشقٌ بالفتی» را در چهار مصرع بعدی و «کیفَ یَصنَع» را در دو مصرع آخر. این تفاوت­های تعبیری در عین حفظ و انتقال مضامین، نشان از آن دارد که مترجم با آگاهی از جدال میان ساخت موسیقایی و ساخت معنایی در ترجمۀ منظوم، رسایی و زیبایی محصول ترجمه را فدا نکرده تا شعر فارسی نوعی بازسازی صوری از موسیقی و بیان شعر عربی شود، بلکه با گرایش به نوعی بازآفرینی پویا در ترجمه برای دلالت بر مضمون­های شعر عربی از تعبیرهای هنری نوآورانه­ای استفاده کرده که بدون ابهام و پیچیدگی با ساخت موسیقایی شعر فارسی تناسب دارند.</p>
<p> تغییرهای بیانی با هدف قافیه­پردازی در صورتی که در راستای انتقال مضمون شعر عربی باشند، رابطۀ بیانی محصول ترجمه را با شعر عربی برجسته­تر میکند، اما اگر مضمونی متفاوت تولید کنند یا به ابهام و تصنّع در بیان منجر شوند، ضعف ترجمه را به­لحاظ بیانی برجسته­تر می­کنند. د- تغییرهای بیانی که به­اقتضای ساخت موسیقایی در شعر فارسی رخ می­دهند در صورتی رابطۀ محصول ترجمه را با شعر عربی حفظ می­کنند که در راستای انتقال مضمون­های شعر عربی باشند؛ یعنی مضمون­های متفاوتی تولید نکنند یا مبهم و نامفهوم نباشند. چنین رویکردی موجب می­شود مترجم با آزادی در هر دو محور، مضمون ابیات عربی را با استفاده از شیوه­های بیانی متفاوتی از نو در فارسی بیان کند و در نحوۀ تنظیم سخن در ساخت موسیقایی شعرِ فارسی نیز متناسب با مقتضیات بیان فارسی عمل کند. این نمونه به­خوبی نشان می­دهد که ترجمۀ منظوم می­تواند به­لحاظ ساخت موسیقایی فارغ از شعر عربی منطبق با مقتضیات بیانی در زبان فارسی تنظیم شود و به­لحاظ ساخت بیانی نیز تعبیرهای متفاوتی را بهکار بگیرد، اما در عین حال عیناً مضمون­های شعر عربی را روان و رسا در شعر فارسی بیان کند. در این ترجمه نه­تنها ساخت موسیقایی شعر و همچنین ساخت بیانی­اش تغییر کرده، بلکه تعبیرهای شعر عربی در قالب تعبیرهای گسترده­تری در شعر فارسی توسعه یافته­اند.</p>
<p> ب-رعایت الزاماتی که ساخت موسیقایی شعر فارسی به همراه دارد، غالباً موجب می­شود ساخت بیانی در محصول ترجمه از ساخت بیانی شعر عربی فاصله بگیرد تا ترجمه مضامینی را که تعبیرهای عربی بیان کرده­اند با استفاده از تعبیرهایی متفاوت در شعر فارسی بیان کند. نظر به این چالش­ها ممکن است مترجم پیشاپیش بپذیرد که در این نوع ترجمه، فاصلهگیری از ساخت بیانی شعر عربی اتفاقی ناگزیر است و لزومی ندارد ساخت موسیقایی شعر فارسی تقلیدی حداکثری از ساخت موسیقایی شعر عربی باشد. مؤسسه دارای تیم رواندرمانی است که تحت نظر انجمن موسیقی ایران فعالیت میکند. دربارۀ این حکم «زیبا نماد خیر است» افراد زیادی بحث کردهاند؛ جورج دیکی زیبایی وابسته را اساساً بیرون از دایرۀ ذوق در نظر میگیرد و اظهار میدارد که کانت در اینجا به تناقض ر هنر موسیقی ه است (دیکی، 1396: 231)؛ اما به نظر میرسد کانت اگر زیبایی نوع دوم یعنی وابسته یا مقیّد را مطرح نمیکرد، هرگز قادر به ارائۀ حکم «زیبا نماد اخلاق است»، یا «زیبا نماد خیر اخلاقی است»، نمیشد. </p>

  • ۰۱/۱۱/۱۹
  • raha raha

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی