<p> مترجم در نمونههای فوق شعر فارسی را همچون شعر عربی در قالب قطعه سروده است، اما وی خود را در جدال میان ساخت موسیقایی شعر فارسی با ساخت بیانی شعر عربی در تنگنا نینداخته و هرجا تنظیم سخن در شعر فارسی اقتضا کرده که مترجم از ساخت بیانی شعر عربی فاصله بگیرد، وی مضامین ابیات عربی را با استفاده از تعابیری کاملاً متفاوت بیان کرده است. » و باز بیت فارسی همین مضامین را با تعابیری متفاوت بیان کرده و گفته «عاقلانه نیست که جوان عاشق بتواند آتش عشق را در دل صدپارۀ خود پنهان کند». مثلاً در مصرع سوم شعر عربی گفته «چنین عاشقی در هر شرایطی کرنش میکند و سر تسلیم و ارادت پیش میآورد» که دلالت بر درماندگی و بینوایی عاشق دارد. در بیت سوم نیز شعر عربی گفته «جوان عاشق چطور میتواند خویشتنداری کند وقتی عشق، قاتل جان اوست و دلش هر روزه پارهپاره میشود؟ گرایش دوم «بازآفرینی پویا» است و آن وقتی است که مترجم صرفاً به منظوم بودن محصول ترجمه قناعت نمیکند، بلکه از منظر ساخت بیانی به رسا بودن ترجمه و رابطۀ مضمونی آن با شعر عربی نیز اهمیت میدهد و برای دلالت بر مضمونهای شعر عربی بهطور پویا و خلاقانه از تعبیرهای نوآورانهای استفاده میکند که بدون ابهام و پیچیدگی با ساخت موسیقایی شعر فارسی تناسب دارند.</p>
تلگرام
<p> افزون بر دو بیتی که پیشتر از ابوالعلاء معرّی و سعدی شیرازی نقل شد در اینجا میتوان به بیتی دیگر از سعدی اشاره کرد که از منظر ساخت بیانی بسیار شبیه به بیتی از مالک بن أسماء است. به گزارش خبرنگار حوزه اخبار داغ گروه فضای مجازی هنر موسیقی ، به نقل از fantasyh، رسانه معنوی متعلق به رزماری براون ادعا میکند که وی از تماس با روح موسیقی دانان مشهور مانند لودویگ بتهوون، باخ، فرانتس لیست، شوپن و دیگران سونات بنویسد! بنابراین، هرچه مترجم تلاش کند شعر فارسی را بهلحاظ صوری شبیه به شعر عربی بسراید، خود را به قیودی ملتزم میکند که ممکن است موجب شوند ترجمه از مضامین شعر عربی فاصله بگیرد و یا به تعقیدات و ناهمواریهای بیانی دچار شود. در اینجا مترجم مضمونهای دو مصرع عربی را در 10 مصرع فارسی توسعه داده است؛ یعنی بهترتیب «أیا مَعشَرَ العُشّاقِ باللهِ» را در مصرع اول، «خَبِّروا» را در سه مصرعِ بعدی، «إذا اشتَدَّ عشقٌ بالفتی» را در چهار مصرع بعدی و «کیفَ یَصنَع» را در دو مصرع آخر. این تفاوتهای تعبیری در عین حفظ و انتقال مضامین، نشان از آن دارد که مترجم با آگاهی از جدال میان ساخت موسیقایی و ساخت معنایی در ترجمۀ منظوم، رسایی و زیبایی محصول ترجمه را فدا نکرده تا شعر فارسی نوعی بازسازی صوری از موسیقی و بیان شعر عربی شود، بلکه با گرایش به نوعی بازآفرینی پویا در ترجمه برای دلالت بر مضمونهای شعر عربی از تعبیرهای هنری نوآورانهای استفاده کرده که بدون ابهام و پیچیدگی با ساخت موسیقایی شعر فارسی تناسب دارند.</p>
<p> تغییرهای بیانی با هدف قافیهپردازی در صورتی که در راستای انتقال مضمون شعر عربی باشند، رابطۀ بیانی محصول ترجمه را با شعر عربی برجستهتر میکند، اما اگر مضمونی متفاوت تولید کنند یا به ابهام و تصنّع در بیان منجر شوند، ضعف ترجمه را بهلحاظ بیانی برجستهتر میکنند. د- تغییرهای بیانی که بهاقتضای ساخت موسیقایی در شعر فارسی رخ میدهند در صورتی رابطۀ محصول ترجمه را با شعر عربی حفظ میکنند که در راستای انتقال مضمونهای شعر عربی باشند؛ یعنی مضمونهای متفاوتی تولید نکنند یا مبهم و نامفهوم نباشند. چنین رویکردی موجب میشود مترجم با آزادی در هر دو محور، مضمون ابیات عربی را با استفاده از شیوههای بیانی متفاوتی از نو در فارسی بیان کند و در نحوۀ تنظیم سخن در ساخت موسیقایی شعرِ فارسی نیز متناسب با مقتضیات بیان فارسی عمل کند. این نمونه بهخوبی نشان میدهد که ترجمۀ منظوم میتواند بهلحاظ ساخت موسیقایی فارغ از شعر عربی منطبق با مقتضیات بیانی در زبان فارسی تنظیم شود و بهلحاظ ساخت بیانی نیز تعبیرهای متفاوتی را بهکار بگیرد، اما در عین حال عیناً مضمونهای شعر عربی را روان و رسا در شعر فارسی بیان کند. در این ترجمه نهتنها ساخت موسیقایی شعر و همچنین ساخت بیانیاش تغییر کرده، بلکه تعبیرهای شعر عربی در قالب تعبیرهای گستردهتری در شعر فارسی توسعه یافتهاند.</p>
<p> ب-رعایت الزاماتی که ساخت موسیقایی شعر فارسی به همراه دارد، غالباً موجب میشود ساخت بیانی در محصول ترجمه از ساخت بیانی شعر عربی فاصله بگیرد تا ترجمه مضامینی را که تعبیرهای عربی بیان کردهاند با استفاده از تعبیرهایی متفاوت در شعر فارسی بیان کند. نظر به این چالشها ممکن است مترجم پیشاپیش بپذیرد که در این نوع ترجمه، فاصلهگیری از ساخت بیانی شعر عربی اتفاقی ناگزیر است و لزومی ندارد ساخت موسیقایی شعر فارسی تقلیدی حداکثری از ساخت موسیقایی شعر عربی باشد. مؤسسه دارای تیم رواندرمانی است که تحت نظر انجمن موسیقی ایران فعالیت میکند. دربارۀ این حکم «زیبا نماد خیر است» افراد زیادی بحث کردهاند؛ جورج دیکی زیبایی وابسته را اساساً بیرون از دایرۀ ذوق در نظر میگیرد و اظهار میدارد که کانت در اینجا به تناقض ر هنر موسیقی ه است (دیکی، 1396: 231)؛ اما به نظر میرسد کانت اگر زیبایی نوع دوم یعنی وابسته یا مقیّد را مطرح نمیکرد، هرگز قادر به ارائۀ حکم «زیبا نماد اخلاق است»، یا «زیبا نماد خیر اخلاقی است»، نمیشد. </p>
- ۰۱/۱۱/۱۹